جستجو در مقالات منتشر شده


۱۱ نتیجه برای گنج خانلو

علی هاتفی، ارمین توحیدی، ابوالفضل زالی، سعید زین الدینی، مهدی گنج خانلو، یاسر خلیفه لو،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۲-۱۳۹۰ )
چکیده

هدف از انجام این پژوهش، مطالعه تأثیر زیلپاترول هیدروکلرید به عنوان یک بتاآگونیست در عملکرد پرواری، خصوصیات کشتاری و برخی از فراسنجه های خونی بزغاله های نر اخته شده بود. به این منظور ۱۴ بزغاله نر اخته شده مهابادی با میانگین وزنی و سنی به ترتیب ۲۳ کیلوگرم و ۶ ماهه برای دوره پروار ۹۳ روزه انتخاب و در قالب طرح کاملا تصادفی، با ۷ تکرار مورد بررسی قرار گرفتند. بزغاله­ها با جیره ای بر پایه ۲/۱۵% پروتئین خام و ۳۵/۲ مگاکالری انرژی متابولیسمی تغذیه شدند. در روز ۶۰ دوره پروار، زیلپاترول هیدروکلرید به مقدار ۲/۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن زنده به بزغاله های مورد نظر به مدت ۳۰ روز خورانده شد. بزغاله­ها بعد از سپری کردن ۳ روز دوره محرومیت از مصرف آن، در کشتارگاه صنعتی کشتار شدند. در این آزمایش، زیلپاترول­ هیدروکلرید سبب افزایش وزن زنده در پایان دوره و کاهش مصرف خوراک شد (۰۵/۰P<). غلظت گلوکز (۰۱/۰P<)، تری گلیسرید و کلسترول (۰۵/۰P<) پلاسما تحت تأثیر زیلپاترول هیدروکلرید کاهش معنی­داری پیدا کرد. این بتاآگونیست سبب افزایش وزن گرم لاشه (۰۱/۰P<)، بهبود بازده لاشه آلایش شده (۰۷/۰=P)، افزایش سطح مقطع ماهیچه راسته لاشه (۰۱/۰P<)، کاهش وزن چربی احشایی (۰۱/۰P<)، وزن قلب (۰۵/۰P<) و ضخامت چربی پشتی (۰۳/۰P<) شد. بنابراین به نظر می رسد استفاده از زیلپاترول هیدروکلرید می تواند سبب بهبود عملکرد رشد در هنگام پروار و صفات لاشه در بزغاله های نر اخته شده شود.


مهدی گنج خانلو، امین هژبری، ابوالفضل زالی، علی امامی، امیر اکبری افجانی،
دوره ۵، شماره ۱۰ - ( پاییز و زمستان ۱۳۹۳ )
چکیده

  در این پژوهش اثر روغن ماهی و عصاره آویشن بر قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی و مواد مغذی، فعالیت جویدن و فراسنجه­های شکمبه ای بزغاله­های مهابادی مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور ۲۸ رأس بزغاله نژاد مهابادی ۴ تا ۵ ماهه با میانگین وزن اولیه ۸/۲ ± ۸/۱۷ کیلوگرم به طور تصادفی با یکی از ۴ جیره: ۱) شاهد، ۲) مکمل شده با آویشن (۲/۰ درصد عصاره)، ۳) مکمل شده با روغن­ماهی (۲ درصد) و ۴) مکمل شده با روغن­ماهی (۲درصد) + آویشن (۲/۰ درصد عصاره) به صورت انفرادی و به مدت ۹۴روز تغذیه شدند. روغن ماهی قابلیت هضم ظاهری چربی خام را افزایش (۰۵/۰= P ) و قابلیت هضم ظاهری الیاف نامحلول در شوینده خنثی را کاهش داد (۰۱/۰= P ). غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه با مصرف آویشن کاهش یافت (۰۵/۰= P ). افزودن آویشن به جیره سبب افزایش غلظت استات (۰۹/۰= P ) و افزایش نسبت استات به پروپیونات (۰۷/۰= P ) در شکمبه شد. تعداد پروتوزوآی شکمبه به طور معنی­داری در تیمار آویشن و تیمار روغن ماهی در مقایسه با تیمار شاهد کاهش یافت (۰۵/۰= P ). مدت زمان مصرف خوراک (دقیقه در روز) به وسیله تیمارها تغییر نکرد، اما مدت زمان نشخوار توسط تیمار آویشن به طور معنی­داری کاهش یافت (۰۵/۰= P ). نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که مکمل­سازی جیره بزغاله­های مهابادی با روغن ماهی و آویشن سبب افزایش قابلیت هضم ظاهری چربی و کاهش قابلیت هضم ظاهری الیاف نامحلول در شوینده خنثی و همچنین افزایش میزان استات شکمبه می شود.


لیلا قره داغی، مصطفی صادقی، حسین مرادی شهر بابک، مهدی گنج خانلو،
دوره ۶، شماره ۱۱ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۴ )
چکیده

  تحقیق حاضر با هدف مطالعه چند شکلی ژن بتالاکتوگلوبولین با صفات تولید شیر در بزهای مهابادی به روش PCR-SSCP انجام شد. در این مطالعه از ۸۴ رأس بز نژاد مهابادی موجود در مزرعه پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، واقع درکرج، خونگیری به عمل آمد. استخراج DNA از خون با روش نمکی بهینه یافته انجام و واکنش زنجیره­ای پلی­مراز ( PCR ) جهت تکثیر یک قطعه ۱۷۷ جفت بازی اگزون ۷ ژن بتالاکتوگلوبولین با استفاده از یک جفت آغازگر اختصاصی انجام گرفت. برای تعیین چندشکلی نمونه­ها، الکتروفورز محصولات PCR پس از تک­رشته شدن قطعات (روش SSCP ) روی ژل اکریل آمید و رنگ­آمیزی ژل به روش نیترات نقره انجام شد. نتایج بیانگر وجود الگوهای متفاوت بود که می­تواند ناشی از وجود چندشکلی در این جایگاه باشد. الگوهای ژنوتیپی ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶ به ترتیب با فروانی ۱۴/۷%، ۷۱/۱۰%، ۰۹/۱۳%، ۳۳/۳۳%، ۵۲/۹ % و ۱۹/۲۶% مشاهده شد. آنالیز آماری نشان داد اثر الگوهای متفاوت ژنتیکی بر صفت تولید شیر و تعداد سلول­های بدنی معنی­دار ( P<۰,۰۱ )، ولی روی صفات درصد چربی و پروتئین شیر معنی­دار نبود.


علی هاتفی، آرمین توحیدی، ابوالفضل زالی، سعید زین الدینی، مهدی گنج خانلو،
دوره ۸، شماره ۱۶ - ( تابستان ۱۳۹۶ )
چکیده

در این پژوهش، اثر به کارگیری بتا-۲ آگونیست زیلپاترول هیدروکلرید به­عنوان یک محرک رشد بر شاخص­های رنگ،
ویژگی­های شیمیایی (محتوای پروتین، چربی، خاکستر و ماده خشک) و برخی از خصوصیات کیفی برای مصرف­کننده (افت پخت، تردی، آبداری، طعم، شدت بد طعمی و پذیرش کلی) ماهیچه راسته در بزغاله­های نر اخته شده نژاد مهابادی مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق از ۱۶ بزغاله نر اخته شده مهابادی با میانگین وزنی و سنی به ترتیب ۸۴/۱
±۲۳ کیلوگرم  ۶ ماهه برای دوره پروار ۹۳ روزه در دو گروه (n=۸) مورد استفاده قرار گرفتند. بزغاله­ها با جیره­ای بر پایه ۲/۱۵ درصد پروتئین و ۳۵/۲ مگاکالری انرژی متابولیسمی تغذیه شدند. در روز ۶۰ دوره پروار، این بتاآگونیست در سطح ۲/۰ میلی­گرم بر کیلوگرم وزن زنده به بزغاله‌های مورد نظر به مدت ۳۰ روز خورانده شد. بزغاله­ها بعد از سپری کردن ۳ روز دوره محرومیت از مصرف زیلپاترول هیدروکلرید، در کشتارگاه صنعتی کشتار شدند و لاشه­های حاصل در دمای °C۴  به مدت ۲۴ ساعت نگه­داری شدند. بعد این مدت و پس از ارزیابی رنگ، ماهیچه راسته از ناحیه دنده ۱۱ تا ۱۳ جدا و در دمای °C۱۸- نگهداری شد. استفاده زیلپاترول هیدروکلرید سبب افزایش محتوای پروتئین (۰۱/۰P<)، خاکستر (۰۸/۰P<)، رطوبت (۰۵/۰P<) و کاهش چربی (۰۵/۰P<) ماهیچه شد. اما سبب افزایش درصد اتلاف (۰۵/۰P<) پخت و کاهش پذیرش گوشت (۰۱/۰P<) از طرف مصرف­کنندگان ارزیاب شد. هم­چنین، زیلپاترول موجب کاهش شاخص­های رنگی اشباعیت، a*، b* و افزایش L* (۰۱/۰P<) و زاویه رنگ (۰۵/۰P<) شد. بر اساس یافته‌های این پژوهش، بتاآگونسیت زیلپاترول­هیدروکلرید سبب بهبود ترکیب شیمیایی و شاخص­های رنگ، ولی کاهش خصوصیات چشایی گوشت در بزغاله­های نر اخته شد.

مهدی نعمت پور، کامران رضایزدی، مهدی گنج خانلو، آرمین توحیدی،
دوره ۱۱، شماره ۲۷ - ( بهار ۱۳۹۹ )
چکیده

     سی و پنج راس گاو هلشتاین دو شکم زایش کرده و بالاتر با هدف بررسی تاثیر منابع مختلف روی بر تولید و ترکیب شیر، پارامترهای خونی، و قابلیت هضم مورد استفاده قرار گرفت. حیوانات در قالب طرح کاملاً تصادفی با ۷ تکرار به یکی از جیره­ های آزمایشی اختصاص داده شدند که ۱) جیره کنترل؛ بدون مکمل روی ۲) جیره همراه با منبع گلایسینات روی ۳) جیره همراه با هیدروکسی کلراید روی ۴) جیره همراه با اکسید روی و ۵) جیره همراه با سولفات روی، بودند. نتایج این تحقیق نشان ­داد که استفاده از منابع مختلف روی تاثیر معنی­ داری بر گلوکز، کلسترول و تری­ گلیسرید نداشت (۱۰/۰P>). استفاده از منابع مختلف روی در تغذیه گاوهای شیری به­ طور معنی­داری میزان روی موجود در سرم خون را نسبت به گروه کنترل افزایش می­ دهد (۰۱۰/۰P<).  نتایج همچنین نشان­ داد که تولید شیر، شیر تصحیح شده برای انرژی، شیر تصحیح شده برای چربی و ترکیب شیر به­ طور معنی­ داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (۱۰/۰P>). شمار سلول­ های بدنی در دام­ های مصرف­ کننده گلایسینات روی (۰۵۴/۰=P) و هیدورکسی کلراید (۰۶۹/۰=P) روی نسبت به گروه شاهد تمایل به کاهش داشت. میزان ماده خشک مصرفی تفاوت معنی­داری بین تیمارهای آزمایشی نداشت (۱۰/۰P>). روی مصرفی روزانه، روی دفعی در مدفوع، روی دفعی در شیر به ­ازای هر لیتر و روزانه، روی جذب شده و همچنین روی ابقا شده به­ طور معنی ­داری درگروه­ های مصرف کننده مکمل روی بیشتر از گروه شاهد بود (۰۱۰/۰P<). همچنین استفاده از منابع روی تاثیر معنی­ داری بر قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و خاکستر نداشت (۱۰/۰P>). بنابرین، نتایج به ­دست آمده پیشنهاد می­ کند که استفاده از منابع گلایسینات روی و هیدروکسی کلراید روی زیست فرآهمی بالاتری از منابع معدنی اکسید روی و سولفات روی دارند و همچنین می­ توانند موجب بهبود کیفیت شیر از طریق کاهش شمار سلول ­های بدنی شوند.
 

محسن ابراهیمی، مهدی گنج خانلو، مهدی دهقان بنادکی، ابوالفضل زالی، کامران رضایزدی،
دوره ۱۱، شماره ۳۰ - ( زمستان ۱۳۹۹ )
چکیده

هدف از انجام این مطالعه بررسی برون­تنی اثر پوشش دار کردن کنجاله سویا و کنجاله کلزا با منابع مختلف چربی بر تجزیه­ پذیری شکمبه­ای و قابلیت هضم روده­ای و همچنین بررسی درون­تنی قابلیت هضم کنجاله سویا پوشش دار شده با منابع مختلف چربی در دستگاه گوارش  بود.  برای این منظور، از نمک کلسیمی روغن امگا۳، نمک کلسیمی غیراشباع و چربی اشباع برای پوشش ­دار کردن استفاده شد. به ­منظور تعیین تجزیه­ پذیری شکمبه ­ای از سه رأس گاو نژاد هلشتاین مجهز به فیستولای شکمبه­ ای استفاده شد و میزان تجزیه ­پذیری شکمبه ­ای و قابلیت هضم روده­ای ماده خشک و‌ پروتئین خام تعیین شد. در آزمایش درون­تنی، ۴۰ راس گاو نژاد هلشتاین به­طور تصادفی در پنج تیمار (شاهد، سویا اکسترود شده، سویا-امگا۳، سویا-کلسیمی و سویا-اشباع) اختصاص داده شد. نتایج مطالعه حاضر نشان­ داد که پوشش­ دار کردن کنجاله سویا و کلزا با چربی­های مختلف موجب کاهش تجزیه­ پذیری ماده خشک و پروتئین در شکمبه و افزایش قابلیت هضم آن­ها در روده می شود. همچنین نشان داده شد که محافظت کنجاله سویا با چربی اشباع و چربی کلسیمی نسبت به چربی امگا۳ بهتر بود، در حالی‌که محافظت کنجاله کلزا با چربی کلسیمی و امگا۳ نسبت به چربی اشباع گوارش‌پذیری بهتری داشتند (p<۰,۰۰۰۱). نتایج آزمایش درون‌تنی نشان داد که کنجاله سویا پوشش­ دار شده با امگا۳  بیشترین میزان قابلیت هضم در کل دستگاه گوارش را داشت (p=۰,۰۰۹). می­توان نتیجه گرفت که پوشش‌دار کردن کنجاله ­های پروتئینی با چربی باعث انتقال هضم پروتئین از شکمبه به روده و در نتیجه افزایش بخش RUP کنجاله پروتئینی خواهد شد.

حسین رشیدی، فرهنگ فاتحی، مهدی گنج خانلو، فرهاد پرنیان خواجه دیزج،
دوره ۱۲، شماره ۳۳ - ( پاییز ۱۴۰۰ ۱۴۰۰ )
چکیده

     به‌منظور بررسی اثرات طول فضای آخور و سطح انرژی خوراک بر رفتار تغذیه‌ای و الگوی مصرف خوراک از ۴۰ رأس تلیسه هلشتاین با میانگین وزن ۳۲/۸±۳۶۳/۴  کیلوگرم در آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی شامل عامل فضای آخور (۲۴ و ۴۸ سانتیمتر) و عامل سطح انرژی خوراک (بالا و پایین) استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل ۱- فضای آخور کوچک (۲۴ سانتی‌متر) با سطح انرژی پایین، ۲- فضای آخور کوچک (۲۴ سانتی‌متر) با سطح انرژی بالا، ۳- فضای آخور بزرگ (۴۸ سانتی‌متر) با سطح انرژی پایین و ۴- فضای آخور بزرگ (۴۸ سانتی‌متر) با سطح انرژی بالا بودند، ۱۰ رأس تلیسه هلشتاین اختصاص یافت. طول دوره آزمایش ۱۰۰ روز شامل۱۰ روز عادت­دهی و ۹۰ روز نمونه برداری بود. نتایج نشان داد که مقدار ماده خشک مصرفی طی ساعات صفر الی دو ساعت و نیز دو الی چهار ساعت پس از خوراک‌دهی وعده صبح برای تیمارهای دارای سطح انرژی پایین کمتر بود (p<۰,۰۵). در مطالعه حاضر سطح انرژی جیره‌ها، تعداد وعده‌های مصرف خوراک را به‌طور معنی‌داری تحت تأثیر قرار داد، به‌طوریکه تعداد وعده‌های مصرف خوراک در تیمار‌های دارای سطح انرژی پایین در مقایسه با تیمار‌های دارای سطح انرژی بالا، بیشتر بود (p=۰,۰۳). علاوه بر این اثرات طول فضای آخور بر رفتارهای تغذیه‌ای نیز معنی‌دار بود، به‌طوریکه تعداد وعده‌های مصرف خوراک برای تیمارهای با فضای آخور کوچک‌تر در مقایسه با فضای آخور بزرگ‌تر، بیشتر ولی طول هر وعده خوراک، کمتر بود (p=۰,۰۱). بنابراین از دو عامل فضای آخور و انرژی جیره می‌توان با کنترل شدت رقابت تلیسه‌ها، از آن به عنوان ابزاری مفید و کاربردی در مدیریت رفتار تغذیه‌ای و الگوی مصرف خوراک در تلیسه­ها بهره جست.

آزاده میرشمس الهی، مهدی گنج خانلو، فرهنگ فاتحی، ابوالفضل زالی، مصطفی صادقی،
دوره ۱۳، شماره ۳۶ - ( تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: این آزمایش به منظور بررسی تأثیر استفاده از نمک­های کلسیمی اسیدهای چرب اشباع و غیر­اشباع (امگا-۳ و امگا-۹) بر عملکرد پروار، خصوصیات لاشه و برخی از خصوصیات بیوشیمیایی خون بره ­های نر آمیخته لری بختیاری × رومانف انجام شد.
مواد و روش ­ها: ۴۹ راس بره نر با میانگین وزن اولیه ۰/۸۸ ± ۲۹/۹۷ کیلوگرم به طور تصادفی به ۷ گروه مساوی تقسیم شدند. بره ­ها به صورت انفرادی با جیره ­های آزمایشی تغذیه شدند: ۱) جیره پایه بدون پودر چربی (شاهد)، ۲) جیره پایه به همراه نمک­ کلسیمی روغن ماهی )۲٪ ماده خشک جیره( برای مدت ۹۰ روز، ۳) جیره پایه به همراه نمک کلسیمی روغن ماهی )۲٪ ماده خشک جیره( برای مدت ۴۵ روز، ۴) جیره پایه به همراه نمک کلسیمی روغن زیتون )۲٪ ماده خشک جیره( برای مدت ۹۰ روز، ۵) جیره پایه به همراه نمک­ کلسیمی روغن زیتون )۲٪ ماده خشک جیره( برای مدت ۴۵ روز، ۶) جیره پایه به همراه پودر چربی اشباع )۲٪ ماده خشک جیره( برای مدت ۹۰ روز و ۷) جیره پایه به همراه پودر چربی اشباع )۲٪ ماده خشک جیره( برای مدت ۴۵ روز. مصرف خوراک روزانه بره­ها ثبت و وزن بدن هر سه هفته یک بار اندازه­ گیری شد. در انتهای آزمایش از محل سیاهرگ گردن خونگیری انجام شد. پس از اتمام آزمایش، ۲۸ راس از بره ­ها، وزن­ کشی و کشتار شده و وزن قسمت­های مختلف لاشه اندازه گیری شد.
یافته­ ها: در مجموع، تغذیه با نمک­ های کلسیمی روغن ماهی (منبع امگا-۳) و زیتون (منبع امگا-۹) باعث افزایش معنی­ دار افزایش وزن روزانه و کاهش معنی­ دار ضرایب تبدیل غذایی بره ­ها نسبت به گروه شاهد شد (۰/۰۴p= ). ولی روی میزان ماده خشک مصرفی تاثیر معنی­ داری نداشت. تغذیه با پودر چربی اشباع و غیر اشباع، تاثیر معنی­ داری بر غلظت گلوکز، کلسترول و تری گلیسرید سرم خون  بره ها نداشت. میزان لیپوپروتئین­ های با چگالی بالای سرم خون (HDL) در تیمارهای استفاده از پودر چربی بالاتر از تیمار شاهد بود، ولی بین تیمارهای استفاده از نمک کلسیمی اسیدهای چرب روغن ماهی، زیتون و چربی اشباع، تفاوت معنی­ داری مشاهده نشد. میزان لیپوپروتئین ­های با چگالی پایین سرم خون (LDL) در تیمارهای استفاده از اسیدهای چرب غیر­اشباع در دوره ­های زمانی ۴۵ و ۹۰ روزه با اختلاف معنی­ داری پایین­تر از تیمارهای استفاده از چربی اشباع و شاهد بود (۰/۰۱p= ). بره­ های مصرف کننده پودر چربی نسبت به گروه شاهد، بازده لاشه بالاتری داشتند. تغذیه با نمک­های کلسیمی روغن ماهی و زیتون، سبب کاهش چربی شکمی و چربی دور کلیه بره ­ها شد (۰/۰۳p= ).
نتیجه ­گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که مکمل­سازی جیره با نمک­های کلسیمی اسیدهای چرب غیراشباع ماهی و زیتون، سبب افزایش عملکرد پروار و میزان بهره­ وری بره ­ها می ­شود.

کبری پوراسد-استمال، مهدی گنج خانلو، ابوالفضل زالی، مصطفی صادقی، ارمین توحیدی،
دوره ۱۳، شماره ۳۶ - ( تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: در حال حاضر آمیخته­ گری گوسفندان بومی دنبه ­دار با گوسفندان پرتولید شناخته شده بدون دنبه به عنوان یک راه­کار سریع با هدف افزایش تولید و تولیدمثل، و کاهش دنبه گوسفندان بومی به ­طور گسترده ­ای مورد استفاده قرار می­گیرد. بنابراین، انجام مطالعات مقایسه ­ای در مورد عملکرد حیوانات بومی و آمیخته در محیط ­­های مختلف برای صنعت پرورش گوسفند ضروری است.
مواد و روش‌ها: این مطالعه در فصل تابستان و با استفاده از تعداد ۲۰ رأس بره لری-بختیاری (لری) و ۲۰ رأس بره نسل اول آمیخته لری-بختیاری×رومانف (آمیخته) با میانگین وزن ۲/۵±۳۱/۶ کیلوگرم در هشت تیمار با پنج تکرار برای هر یک از تیمارها در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایه فاکتوریل ۲×۲×۲ شامل نژاد (لری و آمیخته)، آب (آب آزاد و محدودیت آبی)،  غذا (غذای آزاد و محدودیت غذایی) انجام شد. حیوانات بدون محدودیت دسترسی آزادی به آب و خوراک داشتند در حالی که حیوانات دارای محدودیت آبی تنها یک ساعت در روز دسترسی آزادی به آب داشتند و بره  های دارای محدودیت غذایی نیز تنها ۰/۴۵ تا ۰/۶۵ درصد وزن بدن خود تغذیه شدند. بعد از شش هفته اعمال تیمارها، بره ­ها کشتار شده و صفات لاشه اندازه­ گیری شدند.
یافته‌ها: محدودیت غذایی در مقایسه با آب و نژاد صفات اندازه­گیری شده را به طور گسترده­ای تحت تأثیر خود قرار داده است و به ­طور معنی ­داری باعث کاهش دمای رکتوم، نرخ تنفسی، آب مصرفی، وزن نهایی، وزن لاشه، وزن قطعات لاشه و اندام­های داخلی، دنبه، چربی احشایی، کل چربی بدن، وزن و حجم بیضه شد (۰/۰۱ p)، در حالی که نسبت آب به خوراک و بازده لاشه بدون دنبه را افزایش داد (۰/۰۰۷ p). محدودیت آبی اثرات به مراتب کمتری نشان داد و باعث افزایش معنی­دار تفاوت بیشینه و کمینه دمای رکتوم در هر دوره (۰/۰۵ =p)، و کاهش آب مصرفی (۰/۰۰۰۱ =p) شد، اما تأثیری روی سایر شاخص­های عملکردی، فیزیولوژیکی، و لاشه نداشت. آمیخته ­گیری نیز به ­طور معنی ­داری باعث کاهش چربی دنبه و کل لاشه (۰/۰۰۰۱˂p) و افزایش چربی احشایی، بازده بدون دنبه، نسبت قطعات لاشه، و وزن و حجم بیضه شد (۰/۰۱ p اما تأثیری روی سایر صفات نداشت.
نتیجه­ گیری: به­طور کلی، حیوانات آمیخته در شرایط خوراک آزاد (صرف نظر از نوع دسترسی به آب) به واسطه چربی لاشه کمتر و بلوغ زودرس­تر عملکرد بهتری از حیوانات لری داشتند، اما در شرایط محدودیت غذایی شدید، تفاوت معنی ­داری بین دو نژاد مشاهده نشد. بنابراین می­توان نتیجه گرفت استفاده از حیوانات آمیخته نسل اول در تمامی شرایط به دلیل چربی کمتر لاشه و بلوغ سریع­تر می­تواند باعث سالم ­تر شدن لاشه و کاهش فاصله نسل شود.

سحر کریمی ازندریانی، مهدی گنج خانلو، کامران رضایزدی، ابوالفضل زالی، حسین مرادی شهربابک، مهدی ژندی،
دوره ۱۳، شماره ۳۸ - ( زمستان ۱۴۰۱ ۱۴۰۱ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: این مطالعه به­ منظور بررسی اثر سدیم استات و اسید لینولئیک مزدوج بر میزان ماده خشک مصرفی، وزن بدن، فعالیت آنزیم­ های کبدی، تولید و ترکیبات شیر و متابولیت ­های خونی در  گاوهای تازه­ زا انجام شد.
مواد و روش ­ها: در این مطالعه از ۲۴ رأس گاو هلشتاین با میانگین وزن اولیه ۱۳±۶۰۱/۴۷ کیلوگرم و نمره وضعیت بدنی ۰/۲۱±۳/۶۴ به ­مدت ۲۵ روز طی روز­­های ۵-۳۰ بعد زایش استفاده شد. این آزمایش در ۳ تیمار و ۸ تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی با مقایسه میانگین‌ها به روش میانگین حداقل مربعات در سطح معنی‌داری ۰/۰۵ انجام شد. تیمار­ها شامل ۱- جیره پایه(پودر چربی کلسیمی) ، ۲- جیره حاوی ۳۰۰ گرم مکمل سدیم استات، ۳- جیره حاوی ۱۰۰ گرم مکمل اسیدلینولئیک مزدوج (۵۰% سیس-۹ ترانس-۱۱CLA ، ۵۰% ترانس-۱۰ سیس-۱۲ CLA ) بود. ماده خشک مصرفی و میزان تولید شیر به­ صورت روزانه، وزن بدن و نمره وضعیت بدنی در ابتدا و انتهای آزمایش اندازه گیری و ثبت شد. همچنین نمونه خون در روزهای ۵، ۷، ۱۴، ۲۰، ۲۵ بعد زایش گرفته شد. گاوها در سه وعده‌ی صبح، عصر و شب دوشیده شدند و رکورد هر وعده ثبت گردید. به­ منظور اندازه­ گیری ترکیبات شیر در روزهای ۵، ۸، ۱۱، ۱۴، ۱۷، ۲۰ و  ۲۵ بعد زایش نمونه شیر گرفته شد.
یافته­ ها: نتایج نشان داد میانگین وزن بدن، نمره وضعیت بدنی و ماده خشک مصرفی بین تیمار­ها تفاوت معنی­ داری نداشت. غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت. همچنین تفاوت معنی­ داری برای تری­گلیسرید، کلسترول، آلبومین، پروتئین کل پلاسما و نیتروژن اوره­ای خون بین تیمار­ها مشاهده نشد. غلظت گلوکز پلاسما بین تیمارها تفاوت معنی­داری داشت)۰/۰۵(p<، به­ این­ صورت­ که CLA و سدیم استات به ترتیب افزایش و کاهش معنی‌داری نسبت به شاهد ایجاد کردند )۰/۰۵(p<. از طرفی سدیم استات به‌طور معنی‌داری سطح آسپارتات آمینوترانسفراز و لاکتات دهیدروژناز را نسبت به تیمار شاهد و CLA کاهش داد )۰/۰۵(p<. غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات پلاسما با مصرف سدیم استات به طور معنی­داری نسبت به تیمار شاهد وCLA  افزایش یافت. تولید روزانه شیر، تولید شیر تصحیح شده ۳/۵ درصد چربی و درصد چربی شیر بین تیمارها تفاوت معنی­ داری داشت. تیمار سدیم استات و CLA نسبت به کنترل به طور معنی­ داری درصد چربی شیر را به ترتیب افزایش و کاهش دادند (۰/۰۵p<). همچنین تولید چربی شیر با مصرف سدیم استات نسبت به کنترل افزایش و با مصرف CLA کاهش داشت (۰/۰۵p<).
نتیجه­ گیری: با مصرف CLA به ­دلیل کاهش چربی شیر میزان گلوکز خون افزایش یافته، در نتیجه شدت توازن منفی انرژی را کاهش داد که به­ دنبال آن آسیب به سلول­ های کبدی کاهش یافت. همچنین با مصرف سدیم استات وضعیت انرژی بهبود یافته که احتمالاً به­ دلیل تأمین استات برای سنتز چربی شیر است. می­توان نتیجه گرفت بهترین راهکار برای داشتن کبد سالم در کنار افزایش تولید شیر و چربی شیر پس از زایش افزودن سدیم استات است.

 

مهندس محمد حسن مرتضوی، دکتر مهدی گنج خانلو، دکتر ابوالفضل زالی، دکتر کامران رضا یزدی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۳ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: گاوها بعد از زایش با توجه به تولید شیر با محتوی چربی بالا که سبب افزایش خروج انرژی از بدن می‌شود و از طرف دیگر، مصرف ماده خشک کمتر از آنچه که پاسخگوی تأمین نیازهای حیوان است که بطور عمده دلایل متابولیک و هورمونی دارد، توانایی تأمین انرژی خروجی از بدن را ندارند. این عوامل سبب فعال شدن پیام‌های لیپولیز در بدن برای تأمین  انرژی و در نهایت بروز ناهنجاری‌های متابولیک در این دوران می‌شود. یکی از راهکارهای مقابله با این ناهنجاری‌‌ها استفاده از مکمل‌های تغذیه‌ای است که یا با کاهش بروز پیام‌های لیپولیز (کاهش خروج انرژی از بدن) یا با تأمین  انرژی مورد نیاز برای تولید حیوان می‌تواند به جلوگیری از بروز ناهنجاری‌ها در این دوران کمک کند.  لذا هدف از این مطالعه ارزیابی تأثیر تغذیه مکمل استات سدیم به عنوان منبع چربی‌زا (لیپوژنیک) و مکمل اسید لینولئیک مزدوج (CLA ) به عنوان منبع چربی‌زدا (لیپولایتیک) بر عملکرد گاوهای شیرده اوایل شیردهی انجام شد. هدف استفاده از مکمل استات سدیم به عنوان یک منبع لیپوژنیک افزایش دسترسی حیوان به انرژی برای تأمین  انرژی سلول‌های بافت روده، سلول‌های محیطی و تولید چربی شیر که سبب کاهش ترشح پیام‌های درخواست انرژی توسط این بافت‌ها می‌شود. از طرف دیگر، مکمل CLA  با تأثیر منفی بر عملکرد آنزیم‌های تولید کننده درون تنی چربی شیر، سبب کاهش چربی شیر و جلوگیری از خروج انرژی با شیر می‌شود که می‌تواند به کاهش توازن منفی انرژی در این دوران کمک کند. این مطالعه امکان مقایسه دو نوع سیستم تعدیل انرژی با دو ساز و کار متفاوت جهت بهبود توازن منفی انرژی را فراهم می‌کند.
مواد و روش‌ها: تعداد ۲۴ رأس گاو چند شکم زایش با میانگین وزن بدن ۶۱۸ کیلوگرم و نمره وضعیت بدنی (BCS)  ۳/۷۳ که از لحاظ سلامتی بررسی شدند و بدون هیچ بیماری‌ای مانند تب، جفت ماندگی، عفونت رحم و تب شیر بودند، پنج روز بعد از زایش به سه تیمار با هشت تکرار دسته‌بندی شدند. مدت زمان انجام آزمایش ۲۱ روز (از روز ۵ تا ۲۵ بعد از زایش) بود. تیمارها شامل: (۱) تیمار شاهد، (۲) تیمار تغذیه شده با۱۰۰ گرم در روز مکمل محافظت شده CLA (BASF Co) با خلوص ۲۰ درصد محتوی ۵۰ درصد سیس-۹ ترانس-۱۱ ، ۵۰ درصد ترانس-۱۰ سیس-۱۲ و (۳) تیمار تغذیه شده با  ۳۰۰ گرم در روز مکمل استات سدیم بودند. اندازه  ماده خشک مصرفی هر روز قبل از خوراک دهی وعده صبح در زمانی که گاوها در سالن شیردوشی بودند، اندازه‌گیری شد. تولید شیر در هر وعده ثبت شد و ترکیبات شیر در روز‌های ۵، ۸، ۱۱، ۱۴، ۱۷، ۲۰ و ۲۵ اندازه‌گیری شدند. دو ساعت بعد از تغذیه وعده صبح فراسنجه‌های خونی شامل گلوکز، پروتئین کل و نیتروژن اوره‌ای خون در روز‌های ۵، ۷، ۱۴، ۲۰ و ۲۵ ارزیابی شدند. تجزیه و تحلیل آماری فراسنجه‌هایی که چندبار در طول آزمایش اندازه‌گیری شده‌ بودند با استفاده از رو‌‌یه مختلط (Mixed)  و برای سایر فراسنجه‌هایی که یک‌بار در طول آزمایش اندازه‌گیری شده‌ بودند از رویه  GLM با استفاده از نرم افزار آماری SAS (نسخه ۴/۹) انجام شد.
یافته‌ها: اندازه  ماده خشک مصرفی تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (P = ۰,۳۱). اما مقایسه ماده خشک مصرف شده در روز ۲۵ نسبت به روز ۵ در تیمار شاهد، تیمار تغذیه شده با مکمل محافظت شده CLA و تیمار تغذیه شده با مکمل استات سدیم به ترتیب ۶۴/۱، ۱۶/۲ و ۷۶/۲ کیلوگرم افزایش یافت. تغذیه مکمل استات سدیم  باعث افزایش ۱۹ درصدی تولید روزانه شیر و ۱۷ درصدی تولید روزانه چربی شیر (شیر تصحیح شده براساس ۴ درصد چربی) نسبت به تیمار شاهد شد (P = ۰.۰۳). اما این شاخص در تیماری که با مکمل CLA تغذیه شده بود تفاوت معنی‌داری با دو تیمار دیگر نداشت (P = ۰.۲۳). تغذیه مکمل محافظت شده CLA  سبب کاهش درصد چربی شیر نسبت به دو تیمار دیگر شد(P = ۰.۰۹) . درصد چربی شیر در تیمار تغذیه شده با مکمل استات سدیم نسبت به تیمار تغذیه شده با مکمل محافظت شده CLA بیشتر بود که از لحاظ آماری این تفاوت تمایل به معنی داری داشت، اما با تیمار شاهد تفاوتی نداشت. از نظر درصد و اندازه تولید روزانه سایر ترکیبات شیر شامل لاکتوز و پروتئین در بین تیمارها تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد (P ˃ ۰.۱).  از بین فراسنجه‌های خونی فقط فراسنجه خونی گلوکز در تیمارهای تغذیه شده با مکمل محافظت شده CLA و مکمل استات سدیم نسب به شاهد به‌طور معنی داری (P = ۰.۰۱) افزایش یافت. اما تفاوت معنی‌داری در سایر فراسنجه‌‌های خونی شامل پروتئین کل و نیتروژن اوره‌ای خون مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری:  با توجه به نتایج این مطالعه به‌نظر می‌رسد که مکمل اسید لینولئیک مزدوج با کاهش خروج انرژی توسط کاهش درصد چربی شیر سبب بهبود وضعیت ذخیره انرژی در بدن و متعادل نگه‌داشتن گلوکز خون شد. از طرفی مکمل استات سدیم با تأمین  انرژی برای بافت‌ها و نقش آن به عنوان پیش‌ساز چربی شیر که سبب کاهش برداشت اسید چرب از خون توسط غدد پستانی می‌شود و کاهش پیام‌های لیپولیز سبب افزایش چربی شیر و افزایش گلوکز خون شد.

 


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پژوهشهای تولیدات دامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Research On Animal Production

Designed & Developed by : Yektaweb